/ بلاگ / انقلاب کبیر فرانسه

انقلاب کبیر فرانسه

29 آبان 1403 0
50بازدید
زمان مورد نیاز برای مطالعه 5 دقیقه

انقلاب فرانسه یا انقلاب کبیر فرانسه از سال 1789 تاسال 1799 طول کشید دوره‌ای از تحول های اجتماعی - سیاسی در تاریخ سیاسی فرانسه و اروپا به وسیله ملت فرانسه بود. این انقلاب، یکی از چند انقلابی بود که در تاریخ جهان بعد از پستی بلندی های زیاد، باعث عوض شدن نظام سلطنتی به جمهوری دموکراتیکی فرانسه و به وجود آمدن لائیسیته گردید.

بعد از انقلاب فرانسه در ساختار اجتماعی، روشنفکران و حکومتی فرانسه، که قبل از آن نظام سلطنتی با امتیازات فئودالی برای قشر اغنیا بود، تغییرات بنیادی در شروع به شکل امپراتوری دیکتاتوری نظامی و آنگاه در شکل‌های برپایه اصول امپریالیسم، جدایی دین از سیاست، سرمایه‌داری، رشد برده داری در کنار مافیای مالی، روشن‌گری، نظامی گری،ملی‌گرایی دموکراتیک، استثمار و استعمار جدید در کنار حقوق شهروندی به وجود آمد.

با این حال این تغییرات با آشوب های خشونت‌آمیزی مانند اعدام‌ها و سرکوبی‌ها در طول دوران حکمرانی وحشت و جنگ‌های انقلاب فرانسه همراه بود. اتفاقات بعدی که می‌شود آن‌ها را به انقلاب فرانسه مربوط کرد شامل: جنگ‌های ناپلئونی و بازگرداندن رژیم سلطنتی و دو انقلاب دیگر که فرانسه امروزی را به وجود آورد، است.

بعضی اعتقاد دارند که نخستین جرقه انقلاب، یورش به باستیل بود و در آن هنگام نیز مردم هنوز به براندازی سلطنت فکر نمی‌کردند و بعضی شروع آن را ماه مه ۱۷۸۹ (میلادی) می‌دانند. پایان آن را ۱۷۹۵ یا ۱۷۹۹ می‌دانند و بعضی سال ۱۸۰۴ که ناپلئون اعلام امپراتوری کرد و بعضی وقتها همه دوره ناپلئون را تا ۱۸۱۵ هم جزء انقلاب فرانسه حساب می کنند اما معمولا شروع عصر ناپلئون را پایان دوره انقلاب می‌شمارند.

توکویل، از اندیشمندان در آن عصر، اعتقاد دارد که با وجود آن همه سعی برای انجام انقلاب، نتیجه کار دموکراسی نبود. شاید به همین علت است که او برعکس خیلی ها، سال ۱۷۸۹ (آغاز انقلاب) را سال پایان انقلاب می‌داند. با این حال به نظر خیلی ها، انقلاب با سقوط زندان باستیل در سال ۱۷۸۹ شروع گردید.

شاه، لوئی شانزدهم، در سال ۱۷۹۳ اعدام شد و سرانجام، در سال ۱۷۹۹ هنگامی که ناپلئون بناپارت به قدرت رسید، انقلاب فرانسه وارد مرحله جدیدی گردید که تقریباً همه اروپا و نیمی از جهان را به جنگ و خاک و خون کشید. بعد از ناپلئون سلطنت مشروطه به فرانسه برگشت. آنگاه دوباره نظام جمهوری برقرار گردید تا این که ناپلئون سوم (برادرزاده ناپلئون)، کودتا کرد و امپراتوری دیگری به وجود آورد. بعد از آن جمهوری‌های گوناگونی شکل گرفت. به این ترتیب در کم‌تر از یک قرن، فرانسه به شکل‌های متعدد مثل جمهوری، دیکتاتوری، سلطنت مشروطه و دو امپراتوری مختلف حاکم گردید.

عوامل مؤثر در وقوع انقلاب فرانسه

مورخان درباره علل اقتصادی و سیاسی مؤثر در پیدایش انقلاب فرانسه با یکدیگر اختلاف نظر دارند ولی در کل می‌توان گفت که عوامل زیر در این مسئله نقش داشته‌اند:

- کشور پس از جنگ‌های قرن ۱۸ میلادی و بدهی‌های بسیار سنگین به وجود آمده از آن، شرایط بدی داشتند. سوءمدیریت نظام پادشاهی اوضاع را هم وخیم تر کرد.

- به جز فشار اقتصادی‌ای که همه مردم تحمل می‌کردند، طبقه‌ی ثروتمندان؛ به ویژه لویی شانزدهم و ماری آنتوانت در ورسای ولخرجی‌های بسیاری می‌کردند.

- بالا بودن رشد بیکاری و بالا رفتن قیمت نان سبب گردید تا بیشتر هزینه‌ها خرج غذا شود و چیزی برای هزینه کردن در دیگر قسمت های اقتصادی نماند.

- قحطی و سوءتغذیه احتمال ابتلا به بیماری‌های گوناگون و مرگ را بالا برده بود.

- نفرت از سلطنت مطلق پادشاه.

- نارضایتی روستاییان و کارگران از نظام اربابی.

- خشم مردم از امتیازات مخصوص روحانیون.

- میل داشتن مردم به سوی آزادی و جمهوری‌خواهی.

- تنفر از پادشاه به علت اخراج سیاستمدارانی مانند ژاک نِکِر که برای حق مردم می‌جنگید.

- در آخر؛ ضعف لویی شانزدهم و مشاورانش در برطرف کردن مشکلات گفته شده.

مواجه شدن پادشاه با بحران

کشور فرانسه در اواخر قرن ۱۷۰۰ میلادی دچار رکود اقتصادی شدیدی گردید. به علت کمک فرانسه به انقلاب آمریکا و خرج‌های بی رویه لویی شانزدهم و پادشاهان پیش از او، کشور را به مرز ورشکستگی کشانده بود. لوئی شانزدهم از تعداد زیادی مشاور مالی کمک گرفت. همه این اشخاص نظرشان یکی بود. آنها اعتقاد داشتند که فرانسه به شیوه جدیدی برای گرفتن مالیات نیاز دارد. پادشاه ابتدا این توصیه را قبول نکرد ولی در آخر مجبور به قبول آن شد.

طبق برنامه مالیاتی جدید، اشراف‌زادگان مجبور به پرداخت مالیات می‌شدند. آنها این مسئله را قبول نکردند و از آن جایی‌ که روحانیون هم در گذشته نیازی به پرداخت مالیات نداشتند این راه حل نتیجه ای نداشت.

اعتراض عموم مردم

کشور فرانسه به سه طبقه‌ی اشراف‌زادگان، روحانیون و عموم مردم تقسیم می‌شد. با اینکه در گروه سوم جمعیت بیشتری بود، دو گروه اول نسبت به آنها برتری داشتند. این نابرابری باعث به وجود آمدن اختلاف گردید و گروه سوم، مجمع ملی را تشکیل دادند. پس از اعلان این خبر، بعضی از اعضای گروه اول و دوم هم به گروه انقلابی جدید پیوستند. نمایندگان منتخب در مجمع ملی با یکدیگر پیمان بستند تا هنگام به وجود آمدن اصلاحات در قانون، از هم جدا نشوند.

حمله به زندان باستی

هر چند مردم پاریس از کمتر شدن قدرت پادشاه راضی بودند ولی شایعات درباره کودتای احتمالی نظامی، باعث ترس آنها شد. شایعات دیگری مانند نقشه‌ی اشراف‌زادگان برای به وجود آوردن قحطی یا تهدید لویی شانزدهم به حمله‌ی به مجمع ملی، عصبانیت مردم را هر روز بیشتر می‌کرد. در آخر گروهی از انقلابیون با یکدیگر اتحادپیدا کردند و به قلعه‌ی باستی یورش بردند. آنها می‌خواستند از تجهیزات و مهمات آنجا برای تصمیماتشان استفاده کنند. خیلی از مردم این اقدام را شروعی برای انقلاب فرانسه می‌دانند.

امروزه ۱۴ جولای؛ جشن روز باستیل یکی از جشن‌های مهم ملی فرانسه محسوب می شود. این جریان انقلابی به اطراف شهر نیز منتقل شد. روستاییانی که سال‌ها استثمار شده بودند، قیام کردند و خانه‌ی ارباب‌ها و مأموران جمع‌آوری مالیات را آتش زدند. این شورش‌ها به خارج شدن اشراف‌زادگان از کشور سرعت داد و مجمع ملی را قاطع کرد تا در سال ۱۷۸۹ میلادی، برای همیشه به نظام فئودالی خاتمه دهد.

فرار ناموفق پادشاه

پادشاه و خانواده‌اش طبق خواسته و فشار مردم پاریس، از ورسای به پاریس آمدند. پس از افزایش فشارهای انقلابیون و کمتر شدن قدرت پادشاه، لویی شانزدهم به همراه ملکه ماری آنتوانت خواستند از شهر پاریس فرار کنند تا آزادی عمل و امنیت بیشتری داشته باشند.

پس خانواده‌ی سلطنتی در ۲۰ ژوئن سال ۱۷۹۱ میلادی، لباس خدمتکاران را پوشیدند و در برابر، خدمتکاران آنها مانند اشراف‌زادگان لباس پوشیدند. آنها با این شیوه توانستند از کاخ تویلری فرار کنند. امروزه چیزی از آن کاخ باقی نمانده است و فقط باغ‌ های تویلری که روزگاری جلوی کاخ قرار داشتند، باقی مانده‌اند. روز بعد فرار شاه، در نزدیکی ورِن شناسایی و دستگیر گردید. او را به همراه خانواده‌اش به پاریس برگرداندند.

اعلامیه حقوق بشر و شهروندی

مجمع ملی سندی از قانون های دموکراتیک تحت عنوان اعلامیه حقوق بشر و شهروندی تنظیم نمود. این اعلامیه در نظریه‌های فلسفی و سیاسی روشن‌فکرانی مثل ژان ژاک روسو ریشه داشت. این سند شاهد بر تعهد مجمع ملی بود تا رژیم سابق را با سیستمی جایگزین کند که بر پایه‌ی فرصت‌های برابر، آزادی بیان و حاکمیت مردم باشد. باید گفت که قشرهایی از مردم از جمله زنان از این قانون مستثنا بودند. نوشتن قانون اساسی رسمی بیشتر از آن چه که فکر می‌کردند نیاز به برنامه‌ریزی داشت.

مثلا این سؤال عنوان شد که چه کسی باید مسئول انتخاب نماینده‌ها باشد؟ یا اینکهگادشاه چه میزان قدرتی داشته باشد. در نهایت اولین قانون اساسی فرانسه در سال ۱۷۹۱ نوشته شد. بر اساس آن، پادشاهی مشروطه بر کشور حاکم می‌شد و پادشاه، حق وتو را در اختیار داشت و می‌توانست برای خود وزیر انتخاب کند. البته مضمون این قانون انقلابیون تأثیرگذاری مانند ماکسیمیلیان روبِسپیِر و ژُرژ دانتون قبول نکردند. آنها می خواستند حکومت جمهوری برقرار شود و برای لوئی شانزدهم دادگاه تشکیل شود.

مجمع قانون‌گذاری در این دوره با کنوانسیون ملی فرانسه جایگزین گردید و در آخر لویی شانزدهم را به علت خیانت به کشور و جنایاتش در سال ۱۷۹۳ میلادی به مرگ با گیوتین محکوم کردند. همسر وی هم یعنی ۹ ماه بعد اعدام شد.

پایان انقلاب فرانسه؛ روی کار آمدن ناپلئون

در سال ۱۷۹۵ میلادی، بیشتر اعضای کنوانسیون ملی را ژیروندن‌هایی تشکیل می‌دادند. آنها قانون جدیدی را ایجاد کردند که نخستین سیستم قانون‌گذاری دو مجلسیِ فرانسه را به وجود آورد. در این دوره قدرت اجرایی را ۵ عضو دیرکتوار به ‌دست داشتند که نمایندگان مجلس آنها را انتخاب کردند. ژاکوبن‌ها و سلطنت‌خواهان به این قانون جدید اعتراض کردند اما ارتش به رهبری ژنرال جوان و موفق خود؛ ناپلئون بناپارت، به سرعت اعتراض آنها را از بین برد. اعضای دیرکتوار پس از مدتی با بحران‌های مالی، نارضایتی مردم و بیشتر از همه؛ فساد سیاسی مواجه گردیدند.

در سال ۱۷۹۹ و با شدت گرفتن نارضایتی‌ها، ناپلئون کودتایی ترتیب داد؛ رژیم دیرکتوار را سرنگون کرد و خود را نخستین کنسول کشور فرانسه نامید. این اقدام، پایان انقلاب فرانسه و آغاز عصر ناپلئون محسوب می شود. در این دوران فرانسه توانست بیشتر قسمتهای اروپا را در سلطه‌ی خود بگیرد.

دسته بندی مقالات
در ژانرها
در رده‌های سنی
جستجوهای پرتکرار
1 محصول
  • تایید و تکمیل خرید
    مجموع سبد
    0 تومان