محمود دولت آبادی
محمود دولت آبادی (Mahmoud Dowlatabadi) 10 مرداد 1319 در روستایی در سبزوار استان خراسان به دنیا آمد. پدرش تحصیلات حوزوی اندکی داشت، یکی از مراجع دینی روستا به شمار میآمد و با اشعار شاعران کلاسیک ایرانی مانند سعدی و حافظ آشنا بود. او بود که پسرش را هم با این اشعار آشنا کرد. محمود دولت آبادی بعد از اینکه تحصیلات مقدماتیاش را به سرانجام رساند، به سبزوار رفت و کارهای مختلفی را تجربه کرد. کمی بعد به مشهد رفت. این سفر برای او آغاز آشنایی با تئاتر و سینما بود. محمود دولت آبادی در سال 1339 به تهران آمد تا در کلاسهای نمایش شرکت کند و بازیگر تئاتر شود.
محمود دولت آبادی در این دوران نیز کارهای مختلفی را تجربه کرد و با نویسندگانی مانند احمد شاملو و غلامحسین ساعدی آشنا شد. او با کارگردانهای مطرح تئاتر نیز آشنا شد و در نمایشهایشان ایفای نقش کرد. او همچنین در فیلم «گاو»، ساختهی داریوش مهرجویی، بازی کرد و سپس برای کار به سراغ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رفت.
محمود دولت آبادی طرح یک رمان طولانی را در ذهن داشت و بعضی از قسمتهای آن را هم روی کاغذ آورده بود که دستگیر شد و مدتی به زندان افتاد. در زندان نگرانی دستنوشتههایش را داشت تا اینکه فهمید برادرش نوشتهها را به محلی امن منتقل کرده است.
در طول دورانی که محمود دولت آبادی در حبس بود، با چهرهها و شخصیتهای سیاسی بسیاری آشنا شد. علی شریعتی، آیتالله سید محمود طالقانی، آیتالله حسینعلی منتظری و آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی از جمله همبندان او در زندان بودند. زندان همچنین فرصت دیگری در اختیار محمود دولت آبادی قرار داده بود تا فکر کند و فکرهایش را در قالب داستانی شکل دهد. مثلاً کتاب «جای خالی سلوچ» یکی از نتایج زندان است.
آزادی محمود دولت آبادی و داستان کلیدر
محمود دولت آبادی پس از آزادی از زندان، نوشتن کتاب نیمهتمامش را ادامه میدهد و در فاصلهی بین سالهای 1357 تا 1363، کتاب دهجلدیاش را با نام «کلیدر» منتشر میکند.
محمود دولت آبادی در اواخر دههی چهل با مهرآذر ماهر ازدواج کرد. آنها سه فرزند به نامهای سیاوش، فرهاد و سارا دارند. محمود دولت آبادی کتابهای دیگری را هم منتشر کرده است که مخاطبان بسیاری دارد. آثاری مانند جای خالی سلوچ، «طریق بسمل شدن»، «نون نوشتن» و... او مدتی را هم به عنوان استاد دانشگاه تدریس کرده است.
بهترین کتابهای محمود دولت آبادی
کتاب کلیدر (Kelidar) رمانی دهجلدی بر اساس واقعیت و داستان زندگی گلمحمد است؛ جوانی که به یک شخصیت مبارز و افسانهای میان مردم بدل شده است. در واقع، نویسنده با روایت زندگی این شخصیت، از زندگی مردم روستایی و رنجکشیده میگوید که در فضای سیاسی ملتهب و درگیر جنگ جهانی دوم زندگی میکنند.
کتاب جای خالی سلوچ (Missing Soluch) در سال 1358 به چاپ رسید. این کتاب داستان زندگی مرگان است، زنی که روزی متوجه جای خالی همسرش سلوچ میشود. مرگان سخت تلاش میکند تا با نبودن همسرش کنار بیاید و زندگی خود و فرزندانش را حفظ کند.
کتاب کارنامه سپنج در سال 1368 انتشار یافت. این کتاب مجموعه داستانهای کوتاه و بلندی است از محمود دولت آبادی. او بسیاری از این داستانها را در پانزده سال اولی نوشته که به عنوان نویسنده مشغول نوشتن بوده است.
کتاب نون نوشتن در سال 1388 چاپ شد. این کتاب مجموعه یادداشتهایی است که در فاصلهی پانزده سال نوشته است. این یادداشتها که گاه شکل جستار به خود گرفتهاند، بدون هیچ تغییری در یک مجموعه گردآوری و منتشر شدهاند.
کتاب طریق بسمل شدن در سال 1397 منتشر شد. این کتاب روایتی از جنگ هشتساله میان ایران و عراق است که به مدت ده سال در صف انتشار مجوز بوده است.
جوایز و افتخارات محمود دولت آبادی
محمود دولت آبادی در سال 1377 برندهی جایزهی بیست سال ادبیات داستانی انقلاب اسلامی شد.
در سال 1381، محمود دولت آبادی جایزهی ادبی یلدا را به دلیل فعالیتهای ادبیاش، از آن خود کرد.
رمان «زوال کلنل» در سال 2012 نامزد جایزهی بوکر شد و در سال 2013 موفق شد تا جایزهی یان میخالسکی سوئیس را از آن خود کند.
دولت فرانسه در سال 2014 نشان شوالیهی ادب و هنر را به محمود دولت آبادی اعطا کرد.
محمود دولت آبادی از نگاه دیگران
سیمین بهبهانی، شاعر و غزلسرای ایرانی، محمود دولت آبادی را نویسندهای توانا میداند که در قلمرو محدود و معین روستا و مردم روستایی، با وسعت خیالی حیرتآور مینویسد. شخصیتهای کتابهای او مردم عادی هستند و او در نشان دادن رنج این طبقات محروم، بسیار قوی عمل کرده است.
محمدعلی جمالزاده، پدر داستان مدرن ایرانی، اعتقاد دارد که کلیدر یکی از بهترین رمانهایی است که خوانده است. کتابی که از آن با لفظ «شاهکار» یاد میکند و در بین رمانهای ایرانی و خارجی نظیرش را ندیده است.
علی اشرف درویشیان، نویسندهی ایرانی که در آثار خود نیز به طبقات فرودست و فقیر جامعه اشاره میکند، محمود دولت آبادی را بنیانگذار ادبیات بومی میداند.
در عین این تعاریف، نقدهایی هم بر آثار و نوشتههای محمود دولت آبادی وارد آمده است. به عنوان مثال، رضا براهنی، منتقد ادبی و نویسنده، کتاب «ما نیز مردمی هستیم» را بسیار متفرعنانه میداند و آن را با کتاب «مأموریت برای وطنم» نوشتهی محمدرضا پهلوی مقایسه میکند.
اقتباس های سینمایی و فرهنگی از آثار محمود دولت آبادی
طرح اولیهی بسیاری از فیلمها و سریالهایی که در تلویزیون ایران پخش شده است به محمود دولت آبادی تعلق داشته است. مسعود کیمیایی فیلم «خاک» را با اقتباس از «آوسنهی بابا سبحان» ساخته است. هرچند به متن اصلی وفادار نبود و این عدم وفاداری او سبب شد تا نویسنده نقدی بر این اثر بنویسد. دولت آبادی همچنین دربارهی فیلم «گوزنها» که آن هم ساختهی مسعود کیمیایی است، همین نظر را داشت؛ فیلمنامهی گوزنها اقتباسی از نمایشنامهی «تنگنا» اثر محمود دولت آبادی است.
محمود دولت آبادی در خاطراتش از نوشتن طرح یک سریال برای تلویزیون مینویسد. زمانی که سریال «سربداران» از تلویزیون پخش میشود، با درج نام نویسنده مخالفت میشود. این اتفاق برای فیلمهای دیگری از جمله فیلم «اتوبوس» و فیلم «مادیان» هم رخ میدهد و هر دو با نام دیگری به جز نام نویسنده اکران میشوند.
جملات برگزیده محمود دولت آبادی
فکر میکنم هنرمند باید بتواند در هر لحظهای از زندگی خود، سه حالت عمدهی انسانی را در خود فراهم داشته باشد. یعنی در آن واحد، باور کودکانه، سرشاری و شوق جوانسرانه و تأمل و بردباری پیرانهسر را یکجا در خود داشته باشد تا بتواند متأثر بشود مثل یک کودک، عاشق و برانگیخته بشود مثل یک جوان؛ و در تأمل و بردباری زندگی را و مسائل آن را بکاود و کار خود را بسنجد و بیازماید، مثل یک انسان پخته و دوراندیش(کتاب نون نوشتن).
ای سرزمین! کدام فرزندها، در کدام نسل، تو را آزاد، آباد و سربلند؛ با چشمان باور خود خواهند دید؟ ای مادر ما، ای ایران! جان زخمی تو در کدام روز هفته التیام خواهد پذیرفت؟ چشمان ما به راه عافیت تو سفید شد؛ای ما نثار عافیت تو!(کتاب نون نوشتن)
به فکرم رسیده است که «وقتی هنر تحتالحمایهی سیاست قرار میگیرد» درست بدان میماند که زنی نتواند بدون اجازهی شوهرش جایی برود یا کار مستقلی انجام دهد.(کتاب نون نوشتن)
و هنوز به چشم میتوانیم ببینیم که زنان ما در جاهای مختلف ایران پابهپای مرد کارهای دشوار انجام میدهند، در امر دامداری، کشاورزی، نساجی و غیره... و در سهمی که از عذاب زندگی میبرند و نیرویی که در مقاومت و سختکوشی در برابر این زندگی مصرف میکنند هم هیچ کم از مردها ندارند. (کتاب ما نیز مردمی هستیم)