حسین تهرانی
حسین تهرانی نوازنده برجسته ساز تنبک در سال ۱۲۹۰ در تهران چشم به جهان گشود. پدرش میرزا اسماعیل که دارای اعتبار خوبی بین کسبه و مردم بود، به دنیای موسیقی علاقه زیادی داشت. از این رو هر از چندگاهی دوستان خود که دستی در نوازندگی داشتند را به خانه دعوت می کرد. این مجالس و رفت و آمدها، حسین که طفلی خرده پا بود را با این دنیای شگفت انگیز آشنا نمود و از همان کودکی سودای ورود به این حیطه را در سر پروراند. در این میان حس و علاقه ای ویژه به ضرب نوازی در او پدید آمد. او هر سطحی را که مشاهده می کرد، از لبه طاقچه گرفته تا میز و کمد و وسایل مختلف؛ بی اختیار بر روی آن ضرب می نواخت. او شیفته ساز تنبک شده بود. اما تنبک نوازان در آن روزها بیشتر مطربان حاشیه ای یک اجرا بودند و افکار عمومی به دیده هنرمند به آنها نمی گریست. البته همین هم بود. چیزی به نام تنبک نوازی ای که امروزه مشاهده می کنیم، در گذشته وجود نداشت. در آثاری هم که از دهه های نسبتا دور موسیقی سنتی به جامانده، این بی اهمیتی تنبک را میتوان احساس نمود. نوازنده تنبک فقط اجرا کننده صدایی بر روی ریتم بود و هیچ قانون و ساختاری در این ضرب نوازی وجود نداشت. حسین به این امر واقف بود. از این رو علاقه اش به تنبک را تا سالها از پدرش مخفی نمود. میدانست ابراز آن با مخالفت شدید پدرش همراه خواهد بود. اما این عشق خاموشی را بر نمی تابید. در همان کودکی به زحمت توانست پوستی تهیه کرده و بر روی یک گلدان سفالی بکشد. او اینگونه برای خودش یک ساز تنبک ساخته بود. یک ساز مخفی، که آن را در سرداب خانه پنهان کرده بود و دور از چشمان پدر به تمرین ضرب، آن هم بدون استاد و مشوق مشغول می شد. هر چند که بلاخره لو رفت و پدر با تند خویی او را از ساز دست ساز خویش جدا نمود.
عشق به تنبک نوازی
حسین تهرانی از نوادر موسیقی ایرانی و زنده کننده تنبک، قلب تپنده موسیقی ایرانیست. تهرانی جزو انگشت شمار موسیقیدانان ایرانیست که مردم عامی هم با نامش سازش را به یاد می آورند. او زمانی که پا به عرصه موسیقی نهاد به هر سویی سری کشید و ار هر کس که اندکی گفتنی داشت، درسی فراگرفت، تهرانی از مکتب ابوالحسن صبا و خالقی تا مرشد های زورخانه درک کرده بود و اندوخته هایش را بصورت دسته بندی شده و منظم روی تنبک آزمایش و ثبت کرد.پرویز خطیبی نویسنده، کارگردان و ترانه سرا که با تهرانی دوستی داشته در مورد خصوصیات اخلاقی او چنین میگوید: …تصادفا یک روز در آرایشگاه نیک با مردی برخورد کردم که عینک دودی به چشمش بود و با قیافه ای جدی جوکهای شیرین میگفت. موجودی بود با قیافه ای متوسط، تمیزو شیک پوش و زبر و زرنگ و بسیار خونسرد. ادب و نزاکت را هیچ وقت فراموش نمیکرد و شوخی هایش تند و زننده نبود. اولین بار که به اشخاص میرسید، عینکش را بر میداشت و میگفت اگر می توانی یک دقیقه، به چشمان من نگاه کن و عجیب این که همه در این بازی باخته بودند، چون نگاه کردن در چشمان حسین با آن حالت مخصوص کار ساده ای نبود. حسین در جوانی هنگامی که در یک کارگاه صنعتی کار می کرد، دچار سانحه شد و یک چشمش را از دست داد. جالب اینکه حسین تهرانی با آن عینک دودی، شباهت زیادی با عبدالحسین هژیر نخست وزیر اسبق داشت با این تفاوت که هژیر قد بلند و چهارشانه بود ولی حسین قدی نسبتا” کوتاه داشت. حسین خودش میگفت که در یک خانواده مذهبی و بسیار متعصب بزرگ شدم. در آن دوران هنوز مردها کلاه بی لبه بر سر میگذاشتند و جوان و میان سال و پیر غالبا عبا به دوش می انداختند.در زمان ما نواختن آلات موسیقی جرم بزرگی محسوب میشد و خانواده ها حاضر نبودند فرزندانشان را به فراگرفتن موسیقی وادارند، چون در این صورت از چشم افراد فامیل و اهل محل می افتادند و در شهر انگشت نما میشدند. دوازده ساله بودم که به یک زورخانه رفتم و ضرب گرفتن مرشد را دیدم. احساس کردم به ضرب علاقه زیادی دارم و دلم میخواهد که طرزنواختن آن را یاد بگیرم. گلدانی را از توی باغچه خانه برداشتم و ته آن را سوراخ و پوستی بر سر آن کشیدم بعد با دست ضربه هایی روی آن زدم، صدایی نسبتا خوش داشت، روزها وقتی پدرم به کارگاه خودش میرفت ساعتها در کنج اطاق می نشستم و ضرب زدن را پیش خودم می آموختم. وقتی سوار واگونهای اسبی میشدم، صدای پای اسب با ریتم مخصوص مرا به هیجان می آورد و یا روزهایی که همراه پدر و مادرم سوار قطار شهر ری میشدیم – همان ماشین دودی معروف- تا به زیارت حضرت عبدالعظیم برویم، حرکت ترن و سر و صداهای مخصوص آن را به خاطر میسپردم و این ریتمها را روی ضرب پیاده میکردم.یکروز مادرم خبر داد که همسایه ها از صدای ضرب تو به ستوه آمده اند و به پدرت شکایت برده اند. فهمیدم که دیگر نمیتوانم در خانه تمرین کنم. روز بعد گلدان را زیر عبایم قایم کردم و سوار واگون اسبی شدم. واگون معمولا از چهار راه لاله زار تا گاراژ ماشین واقع در انتهای شهر تهران میرفت و برای طی این مسافت یک ساعت و نیم لازم بود. من معمولا به اطاق وسطی که مخصوص بانوان بود میرفتم و از اول تا آخر خط و گاهی بر عکس یکسره ضرب میگرفتم. گاهی زنها یکشاهی صناری هم به دامانم میریختند و من وقتی به خانه برمیگشتم مبلغی در حدود یک قران یا سه شاهی پول داشتم! به این ترتیب و با دشواری های که در پیش رویم بود، به کمک عشق و علاقه فراوان نواختن ضرب را یاد گرفتم ولی بعدها نزد اساتید فن این هنر را تکمیل کردم.حسین کم کم بزرگ و بزرگتر شد. او که ظاهرا به احترام پدر، علاقه به تنبک را کتمان کرده بود، اما در واقعیت هیچ گاه دست از تلاش برای رسیدن به عشق خود که همان تنبک نوازی بود، نکشید. محدودیت ها نتوانست جلوی او را بگیرد. با آنکه در ضیق مالی شدیدی قرار داشت، به هر شکل شده ساز تنبکی تهیه کرد و دور از چشمان پدر و در حالی که این ساز را زیر عبای خود پنهان می نمود به محضر اولین استاد خود حسین اسماعیل زاده می رفت. در آن زمان چیزی به نام خط نت برای تنبک تعریف نشده بود و همانطور که گفتیم مثل سازهای دیگر نبود که در زمینه تئوری کلی منابع برای الگو گیری وجود داشته باشد. از این رو برای حفظ نمودن سر مشق ها و یاد گیری نت ها از اصطلاحات موزونی همچون بله بله و یک صد و بیست و چهار استفاده می گردید. پس از این برهه و برای ارتقای سطح علمی و عملی خود در شناخت موسیقی، به شاگردی اساتیدی چون رضا روانبخش و مهدی قیاسی در آمد.
شکوفایی هنری استاد حسین تهرانی
در زندگی هر هنرمند بزرگی، یک جرقه یا نقطه عطف وجود داشته که زندگی هنری او را به دوران قبل و بعد از آن قسمت می کند. این نقطه عطف برای حسین زمانی بود که اولین استفاده رسمی از هنر تنبک نوازی خود را در زورخانه به کار گرفت. زورخانه که محل ورزش دسته جمعی پهلوانان بوده، در آن زمان از جایگاه خاصی بین مردم برخوردار بود. و همانطور که می دانید ضرب گرفتن و نواختن سازی کوبه ای همچون تنبک برای تهییج ورزشکاران در این مکان مرسوم است. حسین یکبار به زورخانه یکی از بزرگان متمول شهر برای مرشدی دعوت شد. یکی از حاضرین در آن محفل جواد بدیع زاده، خواننده و آهنگساز سرشناس وقت بود. بدیع زاده فی المجلس به تبحر و استعداد خارق العاده این جوان بی ادعا پی برد ولی دم نزد. چند شب بعد بدیع زاده در یک میهمانی مجلل با حضور شخصیت های بزرگ هنر و ادب حضور یافت. او در حضور چهره هایی همچون ابوالحسن صبا، ملک الشعرای بهار، ذکاء الملک فروغی و حبیب الله سماعی شروع به تعریف کردن از جوانی کرد که در زور خانه دیده بود. این تعاریف جمع را مجاب کرد تا کسی را به دنبال حسین تهرانی بفرستند و او را به محفل بیاورند. با ورود حسین کسی او را جدی نگرفت. او جوانکی افتاده حال و لاغر اندام بود که کل زندگی خود را با فقر گذرانده بود. استاد صبا و استاد سماعی برای مجلس شروع به نوازندگی همزمان ویلن و سنتور نمودند و حسین تهرانی ضرب این اجرا را به عهده گرفت. او با پنجه های چالاک خود بسیار دقیق و دلنشین پا به پای این دو به پیش رفت. به چهارمضراب که رسیدند، او همچنان بی اشکال می نواخت. از این رو حبیب سماعی از آنجا که خود در نوازندگی تنبک هم دستی داشت، برای محک و خواباندن مچ تنبک نواز جوان، به اجرا در چهارمضراب سرعت بخشید. ریتم بسیار تند شده بود ولی حسین تهرانی به خوبی از عهده همراهی آنها، آنهم بدون حتی یک مشکل بر آمد. در پایان همه از این استعداد نو ظهور غرق در شگفتی شدند. تا جایی که ملک الشعرای بهار طی سخنرانی خود از طلوع استعدادهای جدید در آسمان موسیقی ابراز خرسندی نمود.
فعالیت های هنری
پس از آن نمایش با شکوه، استاد ابوالحسن صبا مجذوب این توانایی خاص حسین تهرانی شد و از آن پس حسین به شاگردی ایشان در آمد. نوعی رابطه مراد و مریدی بین این دو جریان گرفت و حسین تهرانی بارها اعلام کرد که استاد اصلی او در موسیقی ابوالحسن خان صباست. حسین تهرانی از همان سال نخست راه اندازی رادیو تهران در آنجا مشغول شد. در سال ۱۳۲۳ به دعوت کلنل وزیری به مدرسه موسیقی وزیری راه یافت و در آنجا به تدریس تنبک مشغول شد. او نخستین کسی است که گروه مخصوص تنبک نوازی را به راه انداخت. حسین تهرانی در اوخر تابستان ۱۳۳۰ به همراهی گروهی از دوستان هنرمند خود اقدام به تاسیس انجمن موسیقی ملی نمود. از آنجا که تنها نوازنده تنبک تا مدت زیادی خود او بود، روح الله خالقی به وی پیشنهاد تشکیل کلاس آموزش تنبک برای تربیت نوازندگانی در سطح او ارائه نمود و او نیز چنین کرد. این کلاس ها تقریبا تا پایان عمر ایشان جریان داشت و توانست با پرورش شاگردان زیادی مضمن آینده این ساز کوبه ای گردد. هنر ضرب نوازی و ساختار امروزی آن که کاملا منطبق با علم نت و تئوری موسیقی می باشد، به طور خاص مدیون سالها مجاهدت این هنرمند متواضع در این عرصه می باشد.
نوازندگی حسین تهرانی
حسین تهرانی برای اولین بار «گروه تنبک» را ایجاد کرد و برای آنها قطعاتی را تنظیم کرد که باعث پیشرفت و علاقه ی بیشتر هنرجویانش می شد و برای اولین بار در تلویزیون کنسرت تشکیل داد. وی شیوه ی خاصی برای نوازندگی تنبک داشت حسین تهرانی کسی است که ساز ضرب را دوباره روحی تازه بخشید و تکنیک های نوینی برای آن ابداع می کند. وی معتقد است که ضرب قلب موسیقی ایرانی است.
او دستوری برای اموزش ضرب تدوین کرد که پوست تنبک را از لحاظ طنین صدا به سه قسمت میکرد و با انگشت گذاری روی ناحیه مرکزی ، ناحیه میانی و ناحیه کناری هنرجویان توانستند به اسانی فرق صوتی و طنین این سه نقطه مختلف را متوجه شوند . تهرانی برای 10 انگشت مجموع دستان چپ و راست اعتبار خاصی قائل بود و تاًکید داشت که نوازنده تنبک باید از هر کدام این انگشتان در جای خود به موقع بهره گرفته و از آن استفاده نماید . اصولا امر نواختن ضرب با دستورات این استاد بی نظیر به اوج اعلای خود رسید به خصوص « ریز پلنگ » که شاگردان وی مثل امیر ناصر افتتاح در نواختن آن تبحر داشت ، حسین تهرانی توسط شادروان روح الله خالقی به برنامه گل ها دعوت شد و او با این برنامه مشغول همکاری شد . زنده یاد استاد حسین تهرانی به نواختن ضرب در موسیقی ایرانی اعتبار فراوان بخشی
در کل اصولی که وی در شیوه تنبک نوازی خلق کرد، این ساز را به حد اعلای خود رساند و نواختن ضرب در موسیقی ایرانی از اعتبار چشمگیری برخوردار شد. بعنوان مثال در در نواختن «ریزپلنگ» ناصر افتتاح ، یکی از شاگردانش تبحر خاصی داشت.
آثار منتشر شده
کاست «ضرب آهنگ» که در طرف اول او صدای لوکوموتیو را با تنبک ایجاد کرده است و در طرف دوم قطعهٔ زرد ملیجه را با سنتور استاد فرامرز پایور اجرا کرده است.
کاست «ضرب اصول» هم کاری است از استاد پایور به همراهی تنبک استاد تهرانی که آهنگ زیبای «چهار مضرابی ماهور» اثر استاد ابوالحسن صبا هم در آن موجود است.
او برای اولین بار نت نگاری برای تنبک را انجام داد. او اولین کتاب آموزش تنبک را با همکاری هوشنگ ظریف و مصطفی کمال پورتراب و حسین دهلوی به چاپ رساند.
درگذشت
او نخستین کسی بود که نت نگاری برای تنبک را وارد موسیقی نمود. پس بی سبب نیست که حسین تهرانی را طلایه دار تنبک نوازی امروزی می نامند. ایشان در تاریخ ۶ اسفند ۱۳۵۲ پس از یک عمر خدمات ارزنده به جامعه موسیقی و بالاخص ساز ضربی تنبک دیده از جهان فرو بست. پیکر ایشان در قبرستان ظهیر الدوله به خاک سپرده شد. روحش شاد.