/ بلاگ / ابوالحسن خان صدیقی

ابوالحسن خان صدیقی

21 بهمن 1402 0
481بازدید

ابوالحسن‌خان صدیقی نقاش و مجسمه‌ساز برجسته ایرانی و از شاگردان کمال‌الملک در سال ۱۲۷۳ در محله عودلاجان تهران به دنیا آمد.

پدرش میرزا باقرخان صدیق‌الدوله از اهالی نور مازندران بود اما خانواده سال‌ها قبل از تولد ابوالحسن به تهران آمده بودند و ساکن عودلاجان شده بودند که آن زمان از محلات اعیان‌نشین پایتخت محسوب می‌شد.

ابوالحسن در هفت سالگی به مدرسه اقدسیه رفت که از مدارس جدید بود و سعیدالعلمای لاریجانی آن را پایه گذاری کرده بود.

صدیقی پس از پایان تحصیلات ابتدایی برای ادامه تحصیل به مدرسه آلیانس رفت و در آن‌جا بدون این که استاد نقاشی داشته باشد شروع به نقاشی کرد؛ نقاشی‌های او روی دیوارهای مدرسه اعتراض مدیران مدرسه را در پی داشت.

هر چند خانواده اشرافی‌اش آرزوهای دیگری برای ‌او در سر می‌پروراندند و پدرش تمایل نداشت که فرزندش به نقاشی روی آورد، اما علاقه فراوان ابوالحسن به نقاشی و طراحی موجب شد تحصیل را در سال آخر مدرسه رها کند و همراه دوستش علی‌محمد حیدریان نزد کمال‌الملک برود و سر کلاس درس او در مدرسه صنایع مستظرفه حاضر شود.

پس از سه سال تحصیل در سال ۱۲۹۹ با درجه ممتاز دیپلم گرفت و در همان مدرسه به عنوان معلم مشغول تدریس شد.

میل پنهانی صدیقی را به سوی مجسمه‌سازی می‌کشاند و در حالی که در آن زمان هیچ استاد مجسمه‌سازی در ایران وجود نداشت و در هیچ کجا از جمله مدرسه صنایع مستظرفه تدریس نمی‌شد.

او در سال ۱۳۰۱ با وسایلی ابتدایی مجسمه‌ای گچی از نیم‌تنه کودکی می‌سازد و به کمال‌الملک عرضه می‌کند.

کمال‌الملک با دیدن مجسمه متوجه استعداد صدیقی که اکنون دیگر یکی از مدرسان نقاشی در مدرسه بود می‌شود و گلخانه‌ مدرسه را تبدیل به کارگاه مجسمه‌سازی می‌کند و صدیقی ضمن تدریس نقاشی به تجربه ‌اندوزی در زمینه مجسمه‌سازی می‌پردازد و با مطالعه کتاب‌هایی که کمال‌الملک از اروپا با خود آورده تا حدی با مسائل تئوریک مجسمه‌سازی آشنا می‌شود.

پس از آن که چندین مجسمه گچی می‌سازد و طی دو سه سال تجربه لازم را به دست می‌آورد.

روزی از کمال‌الملک می‌خواهد که امکان ساختن مجسمه‌ای از سنگ را برای او فراهم کند که کمال‌الملک ابتدا مخالفت می‌کند و امکانات و تجربه صدیقی را کافی نمی‌داند اما سرانجام موافقت می‌کند و هزینه خرید سنگ را تقبل می‌کند.

صدیقی از روی عکسی از مجسمه ونوس دومیلو کار ساختن مجسمه ونوس را شروع می‌کند و سرانجام در سال ۱۳۰۴ کار این مجسمه سنگی به اتمام می‌رسد.

کمال‌الملک که متوجه استعداد کم‌ نظیر شاگرد خود می‌شود او را به همراه مجسمه سنگی ونوس میلو به حضور احمدشاه می‌برد و در این دیدار احمدشاه پنجاه تومان که در آن زمان پول زیادی بود به کمال‌الملک می‌دهد و مقرری ماهانه‌ای به مبلغ ۲۰ تومان برای پیش‌برد و تداوم کارهای صدیقی برای وی تعیین می‌کند و کمال‌الملک نیز سرپرستی کارگاه تازه تاسیس شده مجسمه‌سازی مدرسه صنایع مستظرفه را به او می‌سپارد.

در این دوران او مجسمه‌های متعددی می‌سازد از جمله مجسمه گچی فردوسی، مجسمه‌های نیم‌تنه و تمام قد امیرکبیر، مجسمه ابوالقاسم، مجسمه الیاس دوره‌گرد و دلاک حمام. ماندگارترین مجسمه این دوران، که در سال ۱۳۰۵ ساخته شده‌است، مجسمه سیاه نی‌زن (حاج مقبل) است که از گچ فرنگی پاتینه شده ساخته شده‌است و ارتفاع آن ۹۳ سانتی‌متر است و هم‌اکنون در موزه هنرهای ملی نگهداری می‌شود.

در سال ۱۳۰۶ کمال‌الملک از کلیه مناسب خود استعفا داد و به حسین‌آباد نیشابور مهاجرت کرد. او هنگام ترک تهران به صدیقی توصیه کرد به اروپا برود و تحصیلات تکمیلی خود را در آنجا بگذراند؛ پولی را هم که کمال‌الملک در این مدت از محل دریافت مستمری احمدشاه برایش پس‌انداز کرده بود، به او داد.

با رفتن استاد، شاگردان و معلمان مدرسه نیز پراکنده شدند و یک سال بعد در ۱۳۰۷ صدیقی با هزینه شخصی از تهران به آستارا و از آن‌جا به باکو و مسکو و از طریق مسکو به فرانسه رفت.

سپس به چند کشور اروپایی سفر کرد و سرانجام به مدت چهار سال در مدرسه عالی ملی هنرهای زیبای پاریس زیر نظر آنژالبر به فراگیری و کسب تجربه در مجسمه‌سازی و حجاری پرداخت.

صدیقی که در فاصله‌ دو جنگ جهانی در اروپا به سر می‌برد بیشتر وقت خود را به نقاشی گذرانید. او در این دوران ۱۶۰ تابلو خلق کرد.

در اسفند سال ۱۳۱۲ صدیقی به کشور بازگشت او چند ماه بعد در اردیبهشت ۱۳۱۳ با دختر خاله خود قدرت‌السادات میرفندرسکی ازدواج کرد.

با کسب اجازه از کمال‌الملک و با کمک دوست و همکلاس قدیمی‌اش علی‌محمد حیدریان، دوباره مدرسه هنرهای مستظرفه را دایر کرد.

پس از مرگ کمال‌الملک در ۱۳۱۹ به دلایل نامعلومی این مدرسه تعطیل شد. اما بعد از مدتی مدرسه دیگری به نام مدرسه هنرهای زیبا وابسته به وزارت فرهنگ تشکیل شد صدیقی پس از مدتی سرانجام ‌پذیرفت که در این مدرسه جدید به تدریس بپردازد.

این مدرسه بعد از تاسیس دانشگاه تهران تحت عنوان دانشکده هنرهای زیبا به کار خود ادامه ‌داد و ریاست دپارتمان حجاری در این دانشکده به صدیقی سپرده ‌شد.

در سال ۱۳۲۹ صدیقی به انجمن آثار ملی پیوست در این دوران او خلق آثاری از بزرگان علم و ادب ایران را به انجام رسانید و مجسمه‌های ماندگاری از این مشاهیر ساخت.

خلق آثاری از سعدی، ابن سینا، فردوسی و حافظ حاصل فعالیت‌های او در این دوران است.

صدیقی سرانجام در سال ۱۳۴۰ از دانشگاه تهران بازنشسته شد اما تمام توجه خود را به مجسمه‌سازی معطوف ساخت.

او با سفر به ایتالیا موفق شد مجسمه‌های ماندگاری بسازد. مجسمه نادر در آرامگاه نادر شاه مشهد و مجسمه فردوسی در میدان فردوسی تهران و مجسمه خیام پارک لاله تهران هم حاصل این سالها است.

در هنگام وقوع انقلاب اسلامی، صدیقی در ایتالیا در حال ساختن مجسمه امیرکبیر بود، البته ماکت گچی مجسمه به پایان رسیده بود که مسئولان جدید از پرداخت هزینه‌های بعدی سرباز زدند و ساخت مجسمه برنزی متوقف شد.

سپس ماکت گچی که ۲۲۵ سانتی‌متر ارتفاع داشت توسط لورنزو نیکولوچی ریخته‌گری و ساخته شد، اما به دلیل تغییر دولت در ایران در سال ۵۷ انتقال آن به تهران منتفی شد.

سرانجام این مجسمه پس از ۳۳ سال در تاریخ ۱۹ مهر سال ۱۳۸۹ به همت شهرداری وقت تهران، طی مراسمی با حضور خانواده‌اش و مسئولان شهرداری در پارک ملت نصب شد.

محل نصب آن پس از ورودی پارک ملت، کمی بالاتر از پله‌هایی است که در دو سوی آن تندیس‌های ج مشاهیر خودنمایی می‌کند.

مجسمه در نقطه بالایی پله‌ها و در افق زیبایی قرار دارد.

صدیقی بعد از مدتی به ایران بازگشت و سال‌های پایانی را در سکوت و انزوا به‌ سر برد. در هشتم تیر ۱۳۷۱ همسر صدیقی درگذشت.

در سال ۱۳۷۰ کمیسیون ملی یونسکو در ایران تصمیم گرفت از آثار صدیقی عکس‌برداری کند و کتابی منتشر کند.

کتاب در سال ۱۳۷۳ منتشر شد. صدیقی یک سال پس از انتشار این کتاب در ۲۰ آذر ۱۳۷۴ درگذشت.

پس از مرگ برای او مجالس بزرگداشتی برگزار شد، همچنین سفارش ساخت مجسمه‌ای از او به فرزندش فریدون صدیقی داده شد که این تندیس نیم‌تنه هم‌اکنون در دانشکده هنرهای زیبا قرار دارد.

در سال ۱۳۸۸ نیز تندیس نیم‌تنه دیگری از این هنرمند در جزیره کیش و در قطعه گذر هنرمندان برپا شد.

دسته بندی مقالات
در ژانرها
در رده‌های سنی
جستجوهای پرتکرار
1 محصول
  • تایید و تکمیل خرید
    مجموع سبد
    0 تومان